جمعه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۰

آشيانه کرم سفيد


آشيانه کرم سفيد کتابی به نويسندگی برام استوکر و ترجمه آرش حجازی
با نام برام استوکر بی شک آشنا هستيم کسی که شاهکاری به نام دراکولا رو خلق کرد داستانی که برای نوشتن آن بيش از هفت سال از عمر خود را صرف تحقيق و مطالعه در مورد آن کرد.
آشيانه کرم سفيد داستان جوانی است که متوجه می شود تنها بازمانده از يک خانواده ثروتمند است و فردی خودش را عموی او معرفی می کند و اين جوان همراه با اين مرد به دهکده ايی وارد می شود جايی که در آن افتادن اتفاقات عجيب و غريب و همچنين افسانه ها امری عادی است و او وارد يکی از همين درگيری ها می شود.
به نظرم کتاب به هيچ وجه چيزی باسه گفتن نداشت داستان به نحوی عجيب و غريبی سر و شکل خواستی نداشت معلوم نبود رابطه ادگار و بانو رابلا کجای داستان است يا ايجاد رابطه ميمی و شوهرش چگونه اينقدر سريع اتفاق افتاد.کتاب خوب نبود با نخوندنش چيزی رو از دست نخواهيد داد در ضمن ترجمه کتاب پر بود از اشتباه و اشکال
قسمت های زييبايی از کتاب:

اولين که بار با هم ملاقات کرديم،اصلا فکرش را نمی کرديم که به چنين گردابی کشيده شويم.تا اين جای کار درگير دزدی، و احتمالا جنايت شده ايم،اما جنايتی هزاران بار بدتر از تمامی جنايات پيش رويمان است بايد  با رازی چندش آور روبرو شويم که هيچ پايان و انتهايی ندارد... با مرعوب کننده ترين نيروها،نيروهايی که ريشه در عصری دارند که
جهان با جهانی که می شناسيم بسیار متفاوت بود. ما در حال بازگشت به سرچشمه خرافات هستيم... به عصری که اژداها ها يکديگر را در لجنزار ها پاره پاره می کردند.نبايد از چيزی بترسيم...هيچ حاصلی ندارد،هر چند آن چيز بسيار غير ممکن،بسيار غير محتمل باشد.زندگی و مرگ به قضاوت ما بستگی دارد،نه فقط زندگی و مرگ خودمان،که زندگی و مرگ آنانی که دوست داريم.

به نزد من بيا اينک آنچه را که تحقير می کنی،آنچه را که دشمن می پنداری،خواهی ديد.هر آنچه می بينی از آن من است تاريکی و نور. به تو می گويم من بزرگتر از هر آن کسی هستم که هست،بوده يا خواهد بود.وقتی فرمانروای پليدی مسيح را به بالای کوهی برد و تمامی پادشاهی زمين را به او نشان داد،کاری را می کرد که گمان می کرد هيچ کس نمی تواند انجام بدهد.اما اشتباه می کرد.. من را فراموش کرده بود. من به سوی تو نور خواهم فرستاد،نوری که تا دژ های آسمان بالا خواهد رفت.نوری چنان عظيم که آن ابرهای سياه را محو خواهد نمود.بنگر بنگر با تماس دست من، اين نور ظاهر و عظيم می شود.. عظيم تر... عظيم تر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر