شنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۹

The Road


در روزی از  ساعت آغازين يک روز به يک بار دنيا دچار حادثه ايی ميشود و همه چی رو از بين می برد و هيچ حکومت و ساختار اجتماعی باقی نمانده است بلکه انسان های وجود دارند که به دنبال غذا و چند روزی بيشتر زنده ماندن شروع به جستجو ميکنند و در اين ميان پدر و پسری با هم پياده در حال حرکت به سمت جنوب هستند تا شايد در آنجا آرامشی پيدا کنند اما در اين مسير آنها بايد هميشه مراقب افراد ديگری باشند انسان های گشنه ديگر که به دنبال غذا ممکن است آذوقه آنها را غارت کنند و البته انسان های ديگری که به نام غارتگر به شکار انسان ها می پردازند و از گوشت آنها تغذيه می کنند و دچار نوعی رفتار حيوان گونه هستند و از هيچ کاری ابا ندارند اين کار تجاوز به زنان باشد يا اينکه از انسان هايی زنده  به عنوان آذوقه در يک انبار مراقبت کنند يا از لاشه دوست کشته شده خود به عنوان شام شب استفاده کنند داستان فيلم بر اساس رمانی از کورمک مک کارتی عزيز می باشد يکی از افراد که در سال گذشته يکی از افراد مورد پيش بينی برای جازيه نوبل بود که اين جايزه در نهايت به يوسا رسيد مک کارتی برای اهالی سينما نامی آشنا و قابل احترام است زيرا برادران کوئن با کارگردانی رمان جايی برای پيرمرد ها نيست از این نویسنده جايزه اسکار را دريافت کردند با وجود اينکه مک کارتی در طول زندگی خود نوعی زندگی منزوی داشته و چند مصاحبه تا 78 سالگيش بیشتر با جايی انجام نداده است اما يکی از نويسندگان بزرگ زنده حال حاضر است و کتاب جاده البته برای کورمک مک کارتی جازيه پوليتز سال 2007 را نيز به ارمغان اورد دوستان فيلم دوست بی شک سعی کنند رمان مک کارتی را نيز بخوانند چون از نظره من رمان جاده به مراتب از فيلم جاده به کارگردانی جان هيلوکات استراليايی که البته مهمترين فيلمش همين فيلم هست قویتر است و البته اين رمان توسط آقای نوش آذر ترجمه شده است کتابی که 3 سال در صف توقيف بود تا اينکه ساله گذشته اجزای انتشار يافت و آقای نوش آذر اين کتاب رو مهمترين کتاب ترجمه شده خود می داند
 
در فيلم بيش از اندازه به فضای رمانتيک مرد و زنش قبل از جدا شدن زن از او پرداخته شده است و می خواهد نوعی فضای رمانتيک وار را ايجاد کند که در اين مسير شکست خورده است اگر کمی بيشت بخواهيم در مورد فيلم صحبت کنم چيزی که به ذهنم می رسد بازسای بسيار زيبای فضای دنيا بعد فاجعه بزرگی است دنيايی که در آن خورشيدی وجود ندارد تا انسان ها با ديدن آن آرامشی پيدا کنند دنيايی که هميشه فضا سياه و تاريک است و قهرمانان داستان ما پدر و پسری هستند که سعی می کنند آتش درون خود را حفظ کنند و اين آتش چيزی نيست جز انسانيت،انسانيتی که به آنان اجازه نمی دهد از گوشت انسان های ديگر تغذيه کنند يا انسان های ديگری رو مگر برای دفاع جان خود بکشند در اين دنيا چيزی به جز انسان ها زنده نيستند و هيچ موجودی ديگری در اين دنيا موجود نيست شايد با نشان دادن درخت هايی که کم کم همه شان در حال افتادن است ديگری آثاری از موجودی زنده ايی ديگر باقی نمی ماند و انسانيتی که مرده است اما ما در ادامه فيلم با سکانسی روبرو می شويم که شايد اين نويد را به ما می دهد ممکن است اين دنيا درست شود جايی که سوسک زنده ايی را می بينيم که پسر او را پيدا می کند و آن سوسک شروع به پرواز می کند و يا سکانسی آخر فيلم در جايی که پسر پس از دست دادن پدرش با افرادی غريبه آشنا می شود و آنها به او می گويند که او را تعقيب کرده اند تعقيب کردنی که تا مواردی قبلی معنی چيزی جز شکار کردن و غارت نداشت در اينجا معنای کمک کردن پيدا می کند معنای که انسان ها در اين دنيا گمش کرده اند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر