پنجشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۹۱

Take Shelter

کورتيس مردی گوشه گير و کارگر ساده ای است که با همسر خود سامانتا و دختر کوچک خود، هانا که کر و لال ميباشد زندگی آرامی را سپری ميکند تا اينکه اتفاقاتی در اطراف او باعث ميشود او دست به کارهای بزند که همگان خيال کنند او دچار جنون شده است. فيلم با نمايی از ابران افروخته بر فراز آسمان آغاز و با نمايی ديگر از همين ابرها پايان می يابد. نمای اولی را ما از ديد کورتيس می بينيم که نظاره گر اين صحنه دلهره آور است و پس از ديدن اين ابرها و آشوب پرندگان دچار تشويش ذهنی ميشود و برای جلوگيری از يک فاجعه برای خود و خانواده اش در پی ساختن يک پناهگاه در حيات خانه اش است. او با وجود داشتن هزينه های سنگين خانواده وامی از بانک تهيه ميکند و شروع به ساختن پناهگاه مورد نظر ميکند کاری که او انجام ميدهد را همگان با ديده ای از ترديد و کم عقلی بهش نگاه ميکنند و حتی او را در انجام دادن اين کار سرزنش ميکنند اما کورتيس با ايمان واقعی کار خود را ادامه ميدهد.
فيلم يکی از زيباترين فيلم های ژانر دلهره ای بود که تو اين چند ساله در سينما ساخته شده است. تعليقی که در فيلم به کار رفته بود واقعا زيبا بود. کورتيس کاراکتر اول فيلم به گونه ای به تصوير کشيده شده بود که تصوير ديوانه پندار بودن او منتقی به نظر نمی رسيد زيرا هم در خانواده اش همانند مادرش سابقه جنون وجود داشته است و هم آن کم حرف و گوشه گير بودنش ميتواند دليل محکمی برای رسيدن به جنون باشد. خواب های کورتيس در نيمه اول فيلم نشان دهنده قرار گرفتن دخترش در موقعيت خطر است که اين خواب ها در آخرين خوابی که در فيلم ما می بينيم تغيير موقيعت ميدهد و همسر او سامانتا را نشان می دهد که با نوعی نگاه جنون آميز و چاقويی در دست در حاليکی خيس است با کورتيس سخن می گويد اين گار خيسی ناشی از همسرش نويد آن طوفانی را که در انتظار آن ميکشيد را ميدهد.
نماهای فيلم به شدت تاثير گذار و زيباست به عنوان مثال در شب پس از حادثه ای که کورتيس و خانواده ش ميخواهند از پناهگاه بيرون بيايند يک نمای زيباست جايی که کورتيس با دلهره در تاريکی در پناهگاه را باز ميکند و نور به صورتش ميتابد و برای اولين بار کورتيس در طی فیلم بصورت مستقيم خورشيد را نگاه ميکند خورشيدی که نويد زندگی و بر طرف شدن خطر را ميدهد. نمای ديگری که در فيلم به شدت تاثير گذار است نمای پايانی فيلم است. گردبادها در حال آمدن به خانه ای ساحلی کورتيس است. ما ابتدا نمايی از ترس از وقوع حادثه را در صورت هانا می بينيم سپس نما به صورت سامانتا ميرود و ما اضطراب و ترس را نيز در صورت او مشاهده ميکنيم و در ادامه نمايی از صورت ترسان کورتيس که همواره بر وقوع اين حادثه اطمينان داشته و اين نما با نمايی از گردبادهای در حال نزديک شدن  که خبر از یک فاجعه میدهند به پايان ميرسد.
فيلمنامه و کارگردانی خوب جف نيکولز در دومين کارش واقعا ستودنی است فيلمی که بازی تحسين بر انگيز ميکل شانون در مدت زمان روايت شدنش ما را تا آخر با خود همراه ميکند و بيننده تا آخرين سکانس فيلم در جستجوی پی بردن به ديوانه بودن يا نبودن کورتيس کم حرف است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر