یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۱

Dial M for Murder 1954

تونی ويندايس می داند که زنش، مارگوت، در حدود يکسال است که با نويسنده رمان های جنايی، مارک رابطه داشته است. تونی برای ديداری به لندن به پيش همسرش بر می گردد و در شب بازگشت از رفتن به همراه مارگوت و مارک به مهمانی ای سر باز ميزند. تونی به بهانه خريد اتومبيل، لسگيت را به خانه اش دعوت ميکند ليسگت سروان بازنشته ای است که پرونده خيلی خوبی از خود در ارتش به جا نگذاشته است. تونی جزييات ارتباط زنش را برای او می گويد و از او می خواهد که همسرش را در اضای مبلغی به قتل برساند لسگيت قبول ميکند که اين کار را انجام بدهد چون ظاتا انسان کثیفی است. تونی نقشه ی خود را که به دقت طراحی شده است برای لسگيت بازگو ميکند و لسگیت در شب انجام اين کار با مقاومت مارگوت کشته ميشود. تونی از اينجا مدارک را جوری ميچيند که پليس فکر کند مارگوت با هدف قبلی لسگيت را کشته است. مارگوت متهم به قتل و محکوم به اعدام ميشود اما بازرس هوبارد که کارگاهی زبردست است نظری ديگر دارد و...
به جز چند دقيقه کل صد دقيقه فيلم در فضای بسته يک خانه فیلمبرداری شده است خانه ای که مرکز بازی موش و گربه ای ساکنان آن ميشود تونی انسانی شرور است که برای بدست آورد پول همسرش نقشه ای دقيق طراحی کرده است اما همانند گفته مارک در داستان ها شايد بتوان يک قتل ظريف طراحی کرد، قتلی که در آن قاتل بتواند هويت خود و کارش را مخفی کند اما هميشه در دنيای واقعيت قاتلان با انجام يک اشتباه هر چند کوچک کار خود را تمام ميکنند. در مورد فيلم نميخوام زياد صحبت کنم چون لذت اين فيلم بيشتر به ديدن آن است و برخی از لحظات آن را به سختی ميشه اينجا بيان کرد مثلا سکانس که مارگوت در حال خفه شدن به دست لسگيت يک قيچه را به گردن او فرو ميکند واقعا شوکه کننده و هراس گونه ميباشد. ديدن اين شاهکار هيچکاک را با اينکه فقط در يک لوکیشن محدود ساخته شده است از دست ندهيد.
نمره من به این فیلم 8 از 10

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر