جمعه، آذر ۱۸، ۱۳۹۰

مکتب ديکتاتورها

 مکتب ديکتاتورها به نويسندگی اينياتسيو سيلونه ترجمه ی مهدی سحابی
در آستانه ی جنگ جهانی دوم،يک جوجه ديکتاتور آمريکايی به اروپا آمده تا از تجارب طولانی اروپايی ها در زمينه ی ديکتاتوری درس بگيرد،به آمريکا برگردد و در آن جا هم يک نظام استبدادی برقرار کند.برای فراگيری شگردها و روموز ديکتاتوری به سراغ کسی می رود که عمری را در مبارزه با استبداد گذرانده است،چرا که منطق حکم می کند که حقيقت از زبان دشمن شنيده می شود.مکتب ديکاتور ها به زبانی شيرين و موشکافانه شرح اين جلسات در ديکتاتور آمريکايی است.بيان طنز آلود و در عين حال بسیاری عالمانه ی آن از والاترين سنت استعاری سياسی اروپا پيروی می کند و از اين نظر می توان آن را با برجسته ترين آثار جدلی ولتر و برنارد شاو،و نيز با شهريار ماکياولی مقايسه کرد.
قسمت زيبايی از کتاب:
هيتلر در نبرد من نوشته که دموکراسی،در بهترين شرايط،وسيله اي برای فلج کردن دشمن است.در سال 1935،دو سال پس از به قدرت رسيدن نازی ها،گوبلز با خودستايی از اين بازی موفقيت آميز ياد کرد و نوشت:ما همواره اعلام کرده بوديم که برای رسيدن به قدرت،هيچ کدام از امکاناتی را که خودمان در اپوزيسيون از آن بهره می گرفتيم در اختيار مخالفان نخواهيم گذاشت.موضع کمونيست ها در برابر قانون،در کشور های دموکراتيک،کمابيش همين است.

خطرناک ترين خرافه ها آن هايی است که برای همه عادی و متداول شده و حتی متوجه خرافه بودن آن ها نمی شويم.خود من زمانی متوجه اين خرافه ها شدم که يکی از دوستانم،که از بوميان گينه ی جديد است،نظرم را به آن ها جلب کرد.اجازه بدهيد داستانش را برايتان تعريف کنم.اين دوست من متعلق به يکی از عقب مانده ترين قبيله های گينه ی جديد هلند است،و يک ميسيونر مذهبی او را از آن جا به رم آورده بود که در يک مدرسه ی تبليغ مسيحيت درس بخواند تا از خرافات بومی نجات پيدا کند و مسيحی بشود.و او،در عين حال که بسيار باهوش و زيرک است،هرگز درباره ی هيچ کدام از تعاليم انجيل شک نکرده بود و به نظر می رسيد قابليت آن را دارد که به عنوان مبلغ مذهبی به قبيله خودش فرستاده شود،تا اين که روزی از اتفاق گزرش به باغ وحش رم می افتد و در آن جا کانگوروی پيری را می بيند.لازم به تذکر است که قبيله ی اين جوان،کانگورو را به عنوان توتم،يا مظهر روح نياکان خود پرستش می کند و می توانيد تجسم کنيد که اين دوست من،با ديدن اين حيوان مقدس در يک شهر غريب دچار چه هيجانی می شود.بدون هيچ شکی چنين نتيجه می گيرد که غيوان مقدس از طريق ماورای طبيعی به آن جا آمده تا به او بگويد که اصل و نصب خودش را فراموش نکند و به باورهای نياکان وفادرا بماند.استادان کاتوليک با بهره گيری از همه شيوه های تعليم و تلقين سعی می کنند او را از اين باور خرافی خلاص کنند اما موفق نمی شوند.و در نهايت،او را که مايه ی رسوايی مدرسه شده بود،اخراج می کنند.


نقل قول های زيبايی از کتاب:

استالين:لذتبخش تر از اين وجود ندارد که آدم با کمال دقت دامی گريز ناپذير برای دشمن حزبی خودش تدارک ببيند،و بعد برود و راحت بخوابد.

هيتلر:تاريخ جهانی،به عنوان منبعی پايان ناپذير،همواره الهام بخش من در اقدامات سياسی زمان حاضر بوده است.

هيتلر:حکومت وسيله اي است برای رسيدن به يک هدف،و آن هدف بقای نژاد ماست.

ناپلئون:يک دکمه به من بدهيد،کاری می کنم که مردم آن را بپرستند و جان خودشان را فدای آن بکنند.

ناپلئون:برای پايان دادن به جنگ وانده کاتوليک شدم،برای استقرار در مصر خودم را مسلمان قلمداد کردم،برای جلب کشيش های ايتاليا طرفدار پاپ شدم.و اگر بنا باشد بر يهوديان حکومت کنم،هيکل سليمان را دوباره ميسازم.

گوبلز:توده،مجموعه ی از انسان هاست که ذاتا ضعيف و تنبل و پست است.توده ماده اي بی شکل است.فقط پيشوای سياسی است که می توند توده را به صورت مردم،و مردم را به صورت ملت دراورد.

موسولينی:فقط جنگ می تواند همه ی نيروهای بشر را به به اوج حدت برساند و بر ملت هايی که شهامت رويارويی آن را دارند نشان شرافت بزنيد.

موسولينی:جنگ برای بشر،حکم عاطفه ی مادری برای زن را دارد.

منتسکيو:ديکتاتور کسی است که برای چيدن يک سيب درخت را از ريشه در می آورد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر