چهارشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۹

Following


اين روز ها يکی از اسم هايی که تو سينما ميشنويم نولان است زيرا اين کارگردان خوش فکر انگليسی ميدونه چگونه جلوه های ويژه و اکشن رو در خدمت سبک ساختاريش بگيره اما بی شک اگر بخواهيم با ايشون و سبکشون بيشتر آشنا بشيم بايد برگرديم به فيلم های ابتدايی نولان فيلم هايی که نشون دهنده استعداد ايشون بود استعدادی که بی شک با ساختن فيلم هايی همانند بتمن آغاز می کند و شواليه تاريکی و اينسپشن در استوديو های هاليوود در حال از بين رفتن است اينکه نولان به سينمای علمی و تخيلی علاقه داره شکی توش نيست اما کاشک او همانند يکی از فيلم های محبوبش بليد رانر بيشتر روی عمق و فلسفه فيلم های تخيلی کار می کرد تا جلوه های ويژه.فيلم هايی همانند بليد رانر و ماتريکس با اينکه داری صحنه ها اکشن هستند اما اگر ما 20 سال ديگه هم اين فيلم ها رو ببينيم از آن لذت می بريم چون به شدت با مفاهيم انسانی سرو کار دارند و گذشت زمان و آمدن جلوه های ويژه بهتر نميتواند خللی در مورد علاقه ما نسبت به اين فيلم ها ايجاد کند اما فيلم های علمی تخيلی آقای نولان از دز اين مفاهيم کم بهره برده اند بارها گفتم اگر در فيلم شواليه تاريکی شخصيت کاريزماتيک جوکر با بازی لجر فقيد وجود نداشت فيلم به هيچ وجهه اينقدر سرو صدا نميکرد در مورد اينسپشن فقط فکری خوب اما تکراری پشت قضيه بود که با قدرت جلوه های بصری و تدوين خون اين فيلم غوقا کرد اگر می خوايد بدونيد استعداد آقای نولان کجاست و چرا من اين حرفا رو ميزنم به فيلم اول آقای نولان رجوع کنيدفيلمی که با بودجه چند هزار دلاری و در آخر هفته ها نولان با برادرش و دوستانش فيلمبرداری کرده فيلم تعقيب
 فيلم تعقيب در مورد انسانی عجيبی است که با انسانی عجيب تر از خود آشنا ميشود که در گير موضوعی عجيب تر از عجيب می شود.اين جملات آغازين فيلم هست من هميشه تنها بودم و احساس تنهايی می کردم پس شروع به تحقيق در مورد مردم کردم و آنها رو تعقيب می کردم وقتی که شما يک نفر رو تعقيب می کنيد هزاران سوال باستون پيش مياد اما وقتی می فهميدم که محل کار يا زندگيشون کجاست ديگه دست از سرشون بر می داشتم اما من يک روز اين قانون رو زیر پا گذاشتم و با يکی از تعقيب شدگان صحبت کردم راوی داستان نويسنده اي هست که به علت نداشتن هيچ سوژه ايی برای آوردن روی کاغذ دست به اين کار می زند اما در يکی از اين تعقيب ها با دزدی عجيب به نام کاب آشنا می شود کابی که آقای نولان بعد ها از او در فيلم اينسپشنش استفاده کرد که اين خود بيانگر علاقه زيادش به اين کاراکتر سينمايی نيز می باشد کاب همانند نويسنده ما بيل رفتار و اعمال عجيبی انجام می دهد او به خانه های مردم می رود و چيزی از آنان می دزد يا چيزی را جابه جا می کند يا وسايل از خار از خانه به درون ميارد او اين کار ها رو برای دزدی نميکند بلکه برای هيجان و حسه کنجکاوی که نسبت به مردم دارد و البته نوعی تلنگر به انسان ها انجام ميدهد تا شايد آنها به خود بيايند در فيلم پس از آشنا شدن بيل با کاب او در اولین دزدی که با کاب انجام می دهد می بيند که کاب همانند کارگاه های جنايی با ديدن لوازم خانه افراد شروع به استدلال های هولمزی در مورد مشخصات صاحب خانه ميکند و البته کاب دزديش برای افراد سودی هم دارد او ميخواهد چيزی رو از آنها بگيرد تا متوجه بشوند در گذشته چه چيز های داشته اند تا قدر چيز های نداشته شان را بدانند او در خانه اولين دزدی که با بیل انجام می دهد يک شورت زنانه درون شلوار مرد خانه می اندازد تا رابطه او را با دوست دخترش بهم بزند تا آنها ارزش روابطشان برايشان مشخص شود.در ادامه فيلم بيل با دختری زيبا آشنا در باری آشنا می شود دختری که نامزد يک رئيس باند خلافکار است و بيل برای اينکه به اين دختر نزديک تر شود به خانه او می رود و يک سری از لوازم او مثله چند نوار موسيقی و کتاب و لباسش را بر ميدارد بيل ديگر همانند کاب عمل می کند مانند او لباس می پوشد مانند او حرکت می کند و به کل از او تاثير گرفته ما در ادامه فيلم متوجه ميشويم که کاب با دختر ماجرای ما ارتباط دارد و آنها با هم دسيسه اي طراحی کرده اند دسيسه ايی که بیل درونش سقوط کند و آن هم دزدی بيل از رءيس باند است تا همه پولهايی او را بردارد و هم عکس های دختر را که رءس باند از او بعنوان گرو و اهرم فشار برای سو ء استفاده از آن به کار می برد اما ما باز می بينيم که قضيه عکس و پول ها همه الکی بوده اند بلکه کاب و زن داستان می خواسته اند يکی که از همه نظر چه شکل و چه نوع کار شبيه کاب را برای دزدی بفرستند به اون بار تا کاب که به عنوان مزنون به قتل يک پيرزن به دليل روش هايی که در دزدی داشته  مورد تحقيق پليس قرار گرفته است تبرء شود و پليس بگويد که يک نفر ديگر نيز به سبک او دزدی می کند و بيل پس از اينکه متوجه می شود که همه اين دزدی ها و ورود به خانه ها يک نقشه بوده است پيش پليس می رود و اعتراف می کند اما پليس به او می گويد که ما هيچ پرونده اي در مورده کشته شدن يک پيرزن نداريم و هيچ تحقيقاتی را پيگيری نمی کنيم و کسی به نام کاب را نمی شناسيم و امروز جسد دختر را پيدا کرديم در حاليکه توسط چکشه تو کشته شده بود و يک سری لوازمش در خانه تو نيز وجود  داشته ما در پايان داستان می بينيم که تمام اين کارها بازی کاب بوده است از آموزش بيل گرفته تا گول زدن دختر ماجرا و خودش دختر را کشته تا هيچ مدرکی از خود باقی نگذارد تا به بازی هيجان انگيز خود در اين دنيا ادامه بدهد و نمايی پايانی از صورت کاب در ميان مردم می بينيم که او را منتظر يک طعمه ديگر است.
فيلم با دوربين سياه و سفيد گرفته شده بازی های فيلم قابله قبول است و سبک فيلم فلش بک و بازی با زمان است تکنيکی که نولان در آن استاد است و در تمام فيلم هايش از آن استفاده کرده است.
 شايد اگر آقای نولان با همکاری برادرش و جمع دوستانه اش که هم اکنون در کارهايش با آنها همکاری می کنند اين فيلم رو نمی ساخت هيچ وقت الان به اين سطح از محبوبيت و معروفیت نرسيده بود زيرا خواهران تاد هيچ وقت بودجه طرحه فيلم بحث بر انگيز ممنتو که بی شک بهترين ساخته نولان تا به امروز است رو را تامين نميکردند و آقای نولان عزيز به اينجا نميرسيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر