یکشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۹

Duel

امروز يکی از اولين ساخته های اسپيلبرگ رو ديدم اسپيلبرگ بی شک يکی از برزگان زنده عرصه سينما است کارگردان خوش کاری که تقريبا در تمام عرصه ها و سبک های سينمايی فيلم ساخته و البته تو هم سبکم موفق بوده کارگردان که همانند ايستود عزيز در اين سن دست از کارهای سينمايی نکشيده بلکه در امر تهيه کنندگی هم کارهای خوبی رو انجام داده اما سينمای اسپيلبرگ سينمای محبوبه من نيست شايد وقتی من بچه بودم فيلم اينديانا جونز يا پارک ژوراسيک رو از این کارگردان می ديدم لذت می بردم اما الان وقتی اين فيلم ها رو می بينم فقط ازشون بدم مياد و برای بار دوم که سه گانه اينديانا جونز رو ديدم از هريسون فورد متنفر شدم يا شايد روزگاری اي تی برای من فيلم خوبی بود و در کودکی با اون خاطره داشتم اما الان اين فيلم برای من لذتی ندارد اما با تمام اين وجود اسپيلبرگ پر کار چندين کار سينمايی داشته که من هيچ وقت اونا رو فراموش نمی کنم بی شک فيلم ليست شيندلر يا خاطرات سرجوخه رايان و امراطوری خورشيد با بازی کودکی کريستين بيل يکی از بهترين اين نمونه ها هستند و تو اين ليست با ارفاق فيلم هوش مصنوعی نيز قرار ميگيره فيلم که اگر کوبريک اونو ميساخت بی شک يک شاهکار جاويدان می شد اما امروز من فيلم دوئل رو از اين کارگردان ديدم فيلمی که شايد پله ی ترقه ايی برای اسپيلبرگ بوده است.
فيلم در مورد راننده ايی است که درون جاده بسمت هاوايی حرکت می کند تا مادرش را ملاقات کند اما در جاده با راننده کاميونی ديوانه مواجه می شود که با او بازی مرگ و زندگی انجام می دهد نمای اول نمايی ماشين در حال حرکت که از درون ماشين فيلمبراری ميشه بطوری که ما قيافه راننده و درون ماشين را نميبينيم بلکه ما جاده و ماشين های درون جاده را مشاهده می کنيم و اين نما حدود 5 دقيقه به طول می انجامد و ما صدايی جز عبور ماشين ها و البته صدای راديو چيزی نداريم اما ما پس از اين مدت شکل راننده ماشين را می بينيم انسانی آرام و با عينک که به راه خود می رود اما در جاده سعی می کند از کاميون که جلويش است جلو بزند اما  راننده کاميون که ما تا آخر فيلم هيچ نما و صورتی از او نمي بينيم از جلو زدن او خوشش نمی آيد و هر 2 باری که او جلو می زند باز با سرعت زياد از او جلو می زند و سرعتش را يواش می کند تا راننده ماشين عقب کاميون او قرار گيرد اما باز راننده ما از او جلو می زند فيلم تا دقيقه 24ريتمی آرام و بدون موسيقی دارد اما از اين دقيقه به بعد در جايی که راننده کاميون همانند ديوانه ها با سرعتی معادل 90 مايل از پشت دائم به راننده ماشين می زند و راننده ماشين مجبور ميشود به کنار جاده درون شهری کنار بزند و وقتی در پاسخ به مردم که از او می پرسند چه اتفاقی افتاده است می گويد که يک راننده کاميون ميخواسته او را بکشد همه او را به تمسخر می گيرند و او برای ناهار داخل يک رستوران می شود و با خود فکر می کند که يعنی اين راننده کاميون اينقدر دیوانه است که به خاطر دوبار سرقت گرفتنم ازش ميخواد منو بکشه؟ من چی کار ميتونم بکنم؟باسش يه روانشناس پيدا کنم؟!او همچنين در مورد فرار کردن و همچنين عذرخواهی از راننده کاميونی که در رستوران نشسته اما معلوم نيست که کدام يکی از انسان های کلاه به سر و چکمه به پا است با خود فکر می کند و در نهايت به اشتباه با راننده کاميون ديگری صحبت می کند و به اون ميگه که خواهش می کنم اين کارو تمام کنی اما راننده با او درگير می شود و او باز مجبور می شود با ماشينش به جاده برگردد در ادامه داستان او در جاده سعی می کند با ماشينش به ماشين اوتوبوس مدرسه که خراب شده کمک کند که او را هل بدهد تا استار ت بخورد.اما موفق نمی شود و کاميون به کمک اتوبوس مدرسه ميرود و آن را حرکت می دهد و کاميون در در اينجا به ما نشان می دهد که او يک ديوانه زنجيری نيست بلکه انسانی است که ميخواهد نوعی بازی با راننده ما انجام دهد و در ادامه فيلم کاميون از اين به بعد سعی می کند با او بازی کند بطوريکه خيلی از او فاصله نمی گيرد و يا وقتی او توقف کرد او هم توقف می کندو راننده ماشين وقتی وارد يک باجه تلفن می شود تا به پليس زنگ بازند کاميون با سرعت ديوانه وار به باجه حمله می کند و راننده ماشين مجبور می شود به جاده و محل بازی برگردد و به قوانين بازی احترام بگذارد در ادامه فيلم می بينيم که راننده ماشين مجبور می شود در بازی رانند کاميون شرکت کند و سعی می کند از او جلو بزند و خودش را از دست او نجات دهد.اما پس از چندين دقيقه کاربراتور ماشين راننده خراب می شود و راننده کاميون سعی می کند او را زير بگيرد که دوباره ماشينش روشن می شود و  فرار می کند و به بالای تپه اي  ميرد که انتهايش به يک دره ميخورد و در آن جاده تمام شده است و او با ماشينش برای دوئل بسمت کاميون حرکت می کند در حاليکه در آخرين لحظ از ماشينش به بيرون می پرد راننده کاميون با ماشين او به ته دره می روند و او دراين بازی پيروز می شودفيلم،فيلمه خوبی بود اما نقطه ضعف اسلی فيلم انتهای فيلم بود جايی که راننده از ماشينش به بيرون می پرد چطور راننده کاميون با وجود فاصله کمی که با هم داشتند متوجه اين قضيه نشد اگر ميخواهيد يک فيلم رو از دهه هفتاد ببينيد که توش هنر فيلمبرداری بيداد ميکند اين فيلمو از دست نديد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر