جمعه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۱

کنستانسيا

کنستانسيا/ کارلوس فوئنتس/ عبدالله کوثري
کتاب کنستانسيا به نويسندگی کارلوس فوئنتس در برگيرنده ی داستان رانده شده از وطن و ميهن است کسانی که به دليل عقايد خود در ميهنشان از کشور های خود به کشورهای مختلف دنيا فراری شده اند شايد فوئنتس با بيان اين جمله خود در مورد اين افراد توضيحی مفصل داده است فرار از فلسطين به مصر،فرار يهوديان از اسپانيا به گوتهای بالتيک،فرار روس ها به آلمان و اسپانيا و آمريکا،يهوديان رانده به فلسطين،فلسطينيان رانده شده از وطن،گريز جاودانه،دردی چند صدايی،بابلی سراسر گريه،گريه اي بی پايان،اين بود صداها،اين بود آوازه های ويرانه ها،همسرايی عظيم پناهندگان،برای فرر از مرگ در آسته سويل،در برهوت مورمانسک،در کوره های برگن-بلزن...اين سيلابه ی شبح آسای عظيم خود تاريخ بود اما اين افراد رانده شده از ميهن هيچ وقت نمی توانند خود رو با جامعه و شرايط کنونی وقف بدهند و دچار نوعی سر درگمی در اين جامع ها شده اند و همانند انسان هايی مرده می مانند در جايی که شخصيت تبعيدی روس رو به دکتر می کند و به او می گويد آدم مرده به جای خودش بر نمی گردد،آدم مرده بايد به همان زندگی که يک زمانی مال او بده قناعت کند. آدم مرده با صدقه ی خاطره زندگی می کند.دکتر،آدم مرده در صورتی به جای خودش بر می گردد که زندگی را در جايی پيدا کند که بتواند و فقط از او يک در خواست می کند گاسپادين هال،شما فقط روز مرگ خودتان به سراغ من می آييد تا با خبرم کنيد،همان طور که من امروز روز مرگ خودم به سراغ شما آمدم.يادتان باشد،صلاح هردومان در اين است البته اين اثر نوعی ادای احترام به نويسندگان روسی همانند ميرهولد نيز می باشد افرادی که توسط حکومت کمنيستی روسيه کشته شدند و در داستان منظور از کنستانسيا که همسر دکتر می باشد اشاره به يهوديان اسپانيا است که در جنگ جهانی دوم نابود شدند کتاب شايد کمی پيچيده باشد اما بی شک خوندنش توصيه ميشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر