پنجشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۱

The Sunset Limited 2011



تامی لی جونز بازيگر نامدار سينما در سومين تجربه کارگردانی خود به سراغ رمانی از کورمک مک کارتی شهیر رفته است. فيلمی که او از اين رمان اقتباس کرده، يک فيلم کم خرج و به سفارش شبکه تلويزيونی اچ بی اوست. فيلمی که در يک فضای بسته اتاق و با دو بازيگر فيلمبرداری شده است. فيلم مناظره ای ست بين اعتقادات فردی به نام پروفسور با بازی تامی لی جونز و يک سياه پوست با بازی ساموئل جکسون.
کاراکتر سياه پوست ما در ايستگاه قطار جان کاراکتر سفيد پوست ما رو که ميخواسته است خودکشی کند نجات ميدهد و  او را به منزل خود می آورد تا با صحبت های خود ايمان و اميد نداشته ای به او بدهد.
اما کاراکتر سفيد پوست ما نيز حاضر به پذيرش استدلال های طرف مقابل نيست او دنيا را يکسره سياه ميداند و با اين منطق که همه چيز به مرگ ختم ميشود و انسان ها زندگی اي کثيفی دارند میخواهد دوباره دست به خود کشی بزند.
فيلم به زيبايی تقابلی از يک روشنفکر بی ايمان با يک ساده دل با ايمان را به تصوير کشيده بود. و نتیجه گيری برای اينکه کدام طرف حرفش درست است را به عهده بيننده گذاشت بود و به طوری دقيق ديدگاه هر دو طرف را به چالش کشيده بود

ديالوگ های بیاد ماندنی:
سياه: ديدگاهت درباره دنيا چيه؟
سفيد: دنيا يه کمپ کار اجباريه که تموم کارگرها کاملا بی گناه هستن. اونا با قرعه کشی انتخاب شدن، هر چند روز هم اعدام ميشن. فکر نميکنم اين چيزيه که من ميبينم فکر ميکنم اين همون چيزی هست که ميبينم.

.......................................................................................................................

وايت: تکامل نميتونه زندگی خردمندانه بياره. در نهايت برای آگاهی از يک چيز، و اون يکی از همه چی بالاتره. و اون چيز، بيهودگيه
سياه: اگه حرفت رو درست فهميده باشم داری ميگی هر کسی که داره بدبختی ميکشه بايستی به خودکشی تمايل داشته باشه
سفيده: بله
سياه: منو سر کار گذاشتی؟
سفيد: نه. اگر مردم ميتونن دنيا رو برای چيزی که هست ببينن، زندگی خودشون رو برای چيزی که واقعا هست ببينن، بدون رويا و توهمات باور نميکنم بتونن اولین جواب رو توی اينکه چرا نبايد تو اولين فرصت بميرن پيدا کنن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر